فریادهای مادر

ساخت وبلاگ

۱- داخلی ، اتاق شماره ۳۷ کالج گرین

وقت استراحت بین کلاس زبان، وقتی رفتم سرگوشیم ، اولین ویدیو که باز شد فریادهای زنی بود که با تمام نیرو فریاد میزد: امیرحسین ، امیرحسین

آنقدر سوزناک پسر از دست داده در هواپیمای اوکراینی اش را صدا میزد که اشکها امانم نداد..

2_ خارجی ، ایستگاه اتوبوس خیابان لوئینز مید :

باران می باره ، باد هم اونقدر شدید بود که  نگذاشت چترم رو باز کنم و سرتا پا خیس شده بودم .

توی صف سوار شدن به اتوبوس، کوچولویی که بغل مامانش بود و از بارونیه خوشرنگش آب چکه میکرد بهم خندید ،بعد مامانش داشت رنگهارو باهاش تمرین میکرد. اتوبوس چه رنگیه؟ سبز ، ایستگاه چه رنگیه؟ قرمز. و چه با دقت گوش میداد و تکرار میکرد حتی بنفش رو ...

3_ داخلی،اتوبوس شماره ی پنج به مقصدdownend

موهای قرمز حنایی زنی توجه ام رو جلب کرد، سالها بود موی این رنگی ندیده بودم. شبیه پیرزنهای روستامون، رنگ موهای حنایی ننه. چند دقیقه ای خوب  به خطوط صورتش به دستهاش نگاه کردم و تصور کردم ننه اگه تا الان زنده بود و این سنی و بعد یه موبایل داشت و با این دقت مشغول چک کردنش بود حتما همین شکلی میشد.

بعد چشم گرفتم از موهای قرمز قشنگ ننه زیور ،دلم برای مادرانگی هاش ، تیمار کردنهاش به وقت تب و دل دردم تنگ شد،به سیاهی شب به شیشه ی بارون زده ی اتوبوس چشم دوختم و اشک ریختم .

 

ساسو (sasoo)...
ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 30 دی 1398 ساعت: 22:46