این روزهای سلف آیسوله (خود دورماندن ،خود جداکردن)

ساخت وبلاگ

از اعداد دیگه خوشم نمیاد ..
از پاییزه که یه سری عدد بی جان ، شده اند مسئول شمارش جانهایی عزیز!
صدوهفتاد ، هزارو خورده ای 
 و هفت هزار و اندی ...
اعداد لعنتی ...
قشنگ وسط یه فیلم سینمایی که در صد سال  پیش  اتفاق افتاده
هر روز صبح چشم باز میکنم و میبینم عدد جانهای  از دست رفته بالاتر رفته ..
امروز یک نماینده ی دیگر انگلیس تست کرونایش مثبت شده است. هر روز یک مقام نظامی و نماینده ی پارلمان ایران به سرزمین فانی سفر میکند ...
چندتا از فالورهایم با علائم شدید ریوی بستری شده اند ...
_ پل _همسایه ی بغلی اونقدر نگران همسر بیمارش و خودش هست که در تمام حرکات و رفتارش مشخص است ...
نیک معلم کالج ایمیل زده چون برای سلامتیش نگران است احتیاطا کلاسها را تا نامعلوم کنسل میکند ...
چند روز یکبار با ترس و لرز به خرید مایحتاج میرویم. صبح زود قفسه ها پر است اما یکساعت بعد ردیف دستمالهای توالت انها که مارک معروفی دارند خالی میشود تا فردا صبح ...
دستمال آنتی باکتریال زیاد است اما آنها که ضد ویروس نوشته است در قفسه نیست ...
کارکنان دائم در حال پرکردن مواد غذایی کنسروی هستند و پاستا  اما همیشه نیمه خالیست ..
دوستی از لندن که تعداد مبتلاها بیشتر از شهر ماست تماس گرفته که رفته ام بزرگترین فروشگاه تِسکو بیشتر قفسه ها خالیست ...
البته سایت خرید آنلاین فروشگاهها مواد ضدعفونی پیدا میشود اما برای دلیوری چند پوند شارژ میکنند که صرف نمیکند ...
هرچه به همسر میگویم خب بیشتر خرید بکن تا کمتر بیرون بروی گوش نمیدهد  امروز رفته است خرید گوشت و تخم مرغ و شیر و نان  و شامپو و صابون بعد صدا میزند بیا خریدها بیرون است،  هرضدعفونی ایی میخواهی انجام بده ..
من از تخت میپرم انگار به جنگ میروم پله هارا دوتا یکی میکنم به سمت در خروجی .شال و کلاه می پوشم چون صبح زوده و 
بیرون سرد است.  دستمال مرطوب حاوی ضدعفونی کننده برمیدارم با دستکش می روم بیرون..خریدهارا  یکی یکی  از مشمایش بیرون می آورم و ضدعفونی کرده و در ظرفی میچینم . بعد دستگیره هارا دست میکشم وسایل را میبرم یک بار هم در ظرفشویی با اب گرم و مایع میشورم ...
حوصله ی کار بیشتری ندارم فقط کاری میکنم که مثلا خیالم راحت باشد این ویروس یحتمل پاک شده است فعلا ...
دستانم که همیشه ی خدا اگزما داشت و خشک و ترک دار بود به شدت ترک برداشته و می خارد و قرمز شده است ...
کلید خانه  را با مایع میشویم ...
فکر میکنم دیگر کجا را وایپ بکشم میگویم : آها  همسر رفته است دستشویی دستش را صابون زده لابد دستگیره را هم لمس کرده از پله ها دوباره بالا میروم دستگیره های دستشویی توالت و شیر روشویی را صدعفونی میکنم و با آبگرم میشورم ...
یکهو یاد چند فامیل خیلی وسواسمون افتادم ..
انها از روبوسی کردن با ادمها اِبا داشتند ..
وقتی از مهمانی برمیگشتند یکدور تمام لباسهایشان را میشستند..
هرچیزی از بیرون میخریدند در حوض و لگن  غسلش داده بعد استفاده میکردند ...‌همیشه چکمه به پا در حیاط بودند ده تا دستکش برای هر کاری داشتند ...
بچه های نوزاد رو لمس نمیکردند مبادا مادرشان در تعویض پوشک جوانب را رعایت نکرده باشد ...
خلاصه آنها تمام زندگیشان درگیر این‌چیزها بودند دقیقا شبیه اینروزهای ما تمام عمرشان به فراوانی  با مواد شوینده سروکار داشتند و در آب شلپ شولوپ میکردند ...
انها الان یحتمل کمتر ویروس میگیرند ..اعصاب میخواهد رعایت همه چی ...
چند روز دیگر عید نوروز هست و من فقط سبزه ی عدس گذاشته ام ..
شاید هفت سین هم آماده کنم ..
اما خنده داره که با امسال سه ساله از عید فقط سفره ی هفت سین را میبینیم ..
نه مهمانی ایی داریم نه عید دیدنی میرویم ..
خوب است از این لحاظ کرونا چیزی را در زندگی ما عوض نکرده است ...
از لحاظ سلف آیسوله یا جدا کردن خودما از دیگران ما خیلی وقته از آدمها جدا هستیم اگر کالج نروم گاه شده است دوماه هیچ دوست یا ایرانی ایی ندیده ایم ...
راستی اینجا از سلف آیسوله( ایزوله) یا همون خودجداکردن هم به جای قرنطینه ی داوطلبانه استفاده میکنند . و به معنی این نیست که بیمارند حتما ...بلکه همون شبیه خود قرنطینه ایی محض احتیاط.
خلاصه این جزغله ویروس دنیارو مَچَل خودش کرده . کلی بیزینسهای کوچیک بسته شدند و شاید هرگز دوباره نتونن برگردن به بازار ...
چقدر کادر درمانی فوت شدند ...چقدر مادربزرگ و پدربزرگ رفتند و میروند ...
چقدر ادمها افسردگی بگیرند ...
 و  ... و  .. و  ...
ما یک شب خوابیدیم و صبح وسط یک رمان تاریخی به واقعیت پیوسته بیدار شدیم ...
امیدوارم اینها همه یک خواب باشد ...
و ما دوباره بیدار شویم ...


 

 

ساسو (sasoo)...
ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 169 تاريخ : دوشنبه 8 ارديبهشت 1399 ساعت: 4:06