اینروزها بعد از روزی دوبار آب دادن به سه ظرف سبزه های عید ، بیشتر ساعتهای روز چشمم فقط خیره به محوطه ی سینک ظرفشویی آشپزخانه است در سکوت ، حین شستشوی ظرفها ..
یک استکان، چهار قاشق ، هشت ماگ ، دو آبکش، دو دیگ، سه پیش دستی یکماهیتابه بزرگ پر از روغن گوشتی که برای خورشت تفت داده ام. چهار چاقوی کوچک و بزرگ، قاشقهای چوبی، ظرفی که برنج خیسانده ام.
ظرفی که اسفناج تفت داده ام .
ماهیتابه ای که تخم مرغ نیمرو کرده ام و دیگ کوچکی که عدس پخته ام .
لیوان نسکافه و ظرف شکر ...
عدس میشورم و چشمم به سینک کرفسها رو هم خوووب شستشو میدم با سیبزمینی ها در سینک .
ظرف سریلی که صبح خورده بود و رفته بود. دو قاشق عسلی و یک سینی ملامین .ظرف رب گوجه ای که از ایران فرستاده بودند و تمام شده ...
دو تا درب شیشه ای دیگها ، قاشق ها و چنگالها. قاشق های کوچک مربا خوری . قوری دمنوش و قوری چای ظرف کره که امروز تمام شده و ظرف خالی شیر که میگویند قبل از انداختن در ظرف بازیافتی ها داخلش ابکشی شود .... و تا پایان شب این لیست هی تازه و نو میشود و باز ناتمام میماند برای صبحی دگر ...
اینروزها بیشتر وقتم به دیدن سینک ظرفشویی میگذرد .... چشم انداز بینظیریست و شاعرانه ...
ساسو (sasoo)...برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 69