اینحوریاست که تازگی ها یه خاطراتی حالا هرررچی مربوط به قبل هست : یه برخوردی یه حسی، یه حرفی یه غمی یه دلتنگی ای، هرررچی میاد میچسبه به فکرم خیلی هم از نظرم موضوع جدی ، پر از درد، اصلا دراماتیک و اندوهباره . یهو غم عالم توی چهره ام میشینه و بغض گلوم رو پر میکنه بعد اشکهام سرازیر میشه
از اینجا به بعدش رو دقت کن : اتفاقی که میفته اینه که وسط گریه ام مثلا یه قو توی پارک میبینم یا مثلا تیپ یه زن و شوهر و لباسهاشون جذبم میکنه و با چشم دنبالشون میکنم چند ثانیه بعد یهو یادم میاد داشتم گریه میکردم
اما واسه چی بوده که اینجوری صورتم خیس شده یادم نمیاد ساسو (sasoo)...
برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 50