سیرسیرک های تابستانهای شمال

ساخت وبلاگ

شب یکشنبه به قصد قدم زدن به سالن اصلی و طبقه همکف بیمارستان رفتیم . پرنده پر نمیزد دو دور تا ته سالن رفتیم و برگشتیم . فقط جز دو نفر که رد شدند هیشکی نبود .بدجوری بیمارستان به این بزرگی ساکت بود

جلوی در ورودی ایستگاه اتوبوس هست اتوبوس که اومد واقعا دوست داشتم بپرم بشینم توش برم خونه مون.

یه سیرسیرکِ تنها جلوی پام پیدا شد، کمی سمت دمپایی های مشکیم اومد و بعد بدو بدو دور شد . دلم یهو قد یه عالم واسه صدای سیرسیرکهای تابستون حیاطمون شمال تنگ شد . پس سرچ زدم صدای سیرسیرک خانگی . بعد صداش توی سالن بزرگ بیمارستان پیچید بازوی همسر رو محکم گرفتم و سرمو گذاشتم روی دوشش گفتم : دلم واسه حیاطمون شمال واسه صدای سیرسیرکهاش تنگ شده .

آهی کشید گفت : عزیییزم من هم . ما دلمون واسه خیلی چیرها اینجا تنگه . خیلی چیزهااا و آدمها

ساسو (sasoo)...
ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت: 13:03