پنجشنبه تِرزدِی

ساخت وبلاگ

اخر هفته های اینجا هم از شب جمعه شروع میشه تا شب دوشنبه

و امروز پنجشنبه است و من که صبحم با سردرد بی وقفه و کنسل شدن تست اسکن هسته ای از قلبم شروع شده بود طاقت این هشت روزم طاق شد و وقتی همسر اومد تا میتونستم اشک ریختم پرستارها اومدن اشک ریختم دکترها اومدن و یه مشت اراجیف تحویل دادن که بری خونه چیزیت بشه دوباره پروسه از اول شروع میشه و من باز اشک ریختم ....

اووونقدر اشک ریختم که چشمهام شد کاسه ی خون ..

گفتم همه چی رو اعصابمه صدای پاها ، بوق های طولانی صدا کردن پرستارها ، صدای ماشینهای خیابون حرکت ابرها رو هم دیگه دوست ندارم درختهارو هم ..

دلم خونه مون رو میخواد میخوام از پنجره ی خونه مون آسمون و پرنده و گربه های همسایه رو ببینم .میخوام چایی و نون پنیر و برنج خودمون رو بخورم دستشویی و پله های خودمونو میخوام میخوام اصلا خونه مون بمیرم ..

همسر گوش داد و گوش داد و گفت بگی ببرم خونه می برمت اومد بغلم کرد به دکترها گفت آنژیوکتش رو در بیارید بذارید کافیش رو بخوره

برد منو پایین توی سالن اصلی از کاستا یه کاپوچینو با بیسکوئیت خرید رفتیم حیاط نشستیم و یه گنجشک اومد ریزه های بیسکوییت رو میبرد لای بوته ها بعد صدای جیک جیک بچه اش میومد از خودش و نی نیش فیلم گرفتم بعد یه پروانه نشست روی دوش همسر بعد روی دست من . هی رفت و هی اومد

رفتیم فروشگاه چرخیدیم تا دلم وا بشه ..به یه سری عروسک نرم خرگوش و خرس برخوردیم دلم یکیشون رو خواست خریدیم اومدم بالا واسش یه گل سر قرمز بافتم با یه میل قلاب بافی امشب بغلش میکنم و میخوابم .

.آرومتر شده بودم همسر رو بوسیدم و او رفت

اسم خرگوشک نرم شد: تِرزدِی ..

پنجشنبه ای که همه ی فضاش تنگ و تاریک و دلگیر و غریب بود پنجشنبه ای که دلم هیچی جز خونه نمیخواست . هیچی هیچی ..

پنجشنبه ۲۷ جولای ۲۰۲۳

مرداد۱۴۰۲

ساسو (sasoo)...
ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت: 13:03