بهار مگه نباس همیشه خوب باشه؟

ساخت وبلاگ

اینروزها صبح بعد از مرتب کردن تخت و از پنجره به بیرون نگاه کردن و تماشای* بی* خانم همسایه که مشغول پهن کردن لباسهاش روی بند رخت هست ، میرم توی دستشویی حموم و حسااابی جاهای ناپیدا و پنهان توالت فرنگی رو میشورم و میسابم .. سطل زباله رو خالی میکنم و نایلون تمیز میذارم و با وایپ همه کاره ی ضدباکتری میفتم به جون درِش و بیرون و داخل درزهای درِ سطل آشغال دستشویی رو هم حسابی تمیز میکنم ..

ولی بعدش که توی وان موهامو شونه میکشم دیگه نا ندارم موهامو که ریخته جمع کنم ..

در کمد رو باز میکنم به سرم های اوردینری روتین صورتم یه نگاه می ندازم . میخوام ببندم کمد رو که میگم : حالا اینهمه پول دادی استفاده شون کن تنبل ، بعد شروع میکنم چند دقیقه هم به سرم زدن ‌..‌ بعدش کرم مرطوب کننده و آبرسان بعد با دوتا کش نازک، موهای نه زیاد بلند و سفیدم رو در دو طرف می بافم ... صورتم میشه آخر تناقض یه زن نزدیک پنجاه ساله که با بافتن موهاش انگار برگشته به کودکی ...

لبهام اونقدر بی رنگن میخوام رژ بزنم یادم میفته که باید سه تا قرص بخورم ...

پس راه میفتم گوشی به دست با موهای بافته از پله ها میام پایین برم آشپزخونه قرص هام رو بخورم ...

تقریبا این روزهام هر روز صبح اینشکلیه ...

مگه اینکه لباس چرکهارو گاهی باید جمع کنم ببرم پایین بندازم لباسشویی ...

ساسو (sasoo)...
ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 11 تاريخ : شنبه 5 خرداد 1403 ساعت: 18:32