زیر دوش اب گرم ...

ساخت وبلاگ

یعنی همه اینجور آب گرم دوش میخوره مغز سرشون به دورترین تصاویر عمرشون در کله ی مبارکشون دسترسی پیدا میکنن؟؟؟

صبحی زیر دوش بعد از کلی حرف زدن و فکر کردن با خودم

یهو از یکیش که توش خاله( الف) بود رسیدم به خونه ی قدیمیشون. یه اتاق خواب بود که ندیده بودم کسی بخوابه .توش تخت عروسی خاله بود و کمد لباسها و بقچه ها.

هر چی بود انگار هر گوشه اش یه راز مخفی شده بود و یه چیز هیجان انگیز منتظر آدم بود .

من توی عالم کودکی عاشق این اتاق ته هال و سکوت و سکونش بودم.

حالا امروز زیر دوش یادم اومد روی کمد یه چمدون کوچولوی قشنگ بود که میدونستم پر از وسایل و لباس کوچولوهای استفاده نشده ی اولین نوزاد خاله جان که بحبوحه ی شلوغی و بی نفتی و زمستان ۵۷ ؟ در اثر سینه پهلو یکی دو روز بعد از تولد فوت شده بود.خاله و عمو و ماها خیلی داغون و ناراحت شده بودیم.

توی چمدون رو چند بار دیده بودیم با خاله .

یه آسیاب بازی هم بود یادم نیست چی بود

گاهی یواشکی میرفتم روی تخت دستم رو بلند میکردم سمت کمد اما دست کوچولوم به چمدون ممنوعه غمگین نمی رسید ...

بعد همون دقیقه ی بعدش ذهنم پرت شد به یه توضیح احمقانه ای که از یادم نمیره در مورد پرسش دوست متمولمون که پرسیده بود از چگونگی نگهداری و تعویض گلدان و خاک ارکیده هامون . منم داد سخن دادم و همه رو گوش داد و گفت : خب اونو که خاکش رو مخصوص داره بیرون میخریم

اون لحظه : من ،نگاه، ارکیده های اتاق ، تیکه چوبهای پوسیده ی درخت بزرگ پارک محله ...

کلا زیر همون دوش به خیلی جاهای دیگه هم پرت شدم

مثلا یادم اومد مامان اینا و کلا همشهری هامون وقتی میخواستن بگن یهو از چیزی حرفی سخنی خیلی متعجب شدن ، میگفتن: من یکی بُخِردِم .

زیر همون دوش یهو به این نتیجه رسیدم چرا تا حالا فکر نکردم که شاید منظورشون همون: یکه خوردن بوده ساسو (sasoo)...

ما را در سایت ساسو (sasoo) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akaghaze-kahi4 بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 17 خرداد 1403 ساعت: 14:42